از من آزرده مشو، میروم از خانه ی تو، قبل رفتن تو بدان عاشق و بی تقصیرم، تو اگر خسته ای از دست دلم حرفی نیست، امر کن تا که بمیرم به خدا می میرم.. اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ، ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کنم ردپایم بی صداست عشق من بی انتهاست... ردپای اشکهایم را بگیر تا بدانی خانه عاشق کجاست... چه رنجی است لذت ها را تنها بردن... و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن... و چه بدبخت آزاد دهنده ایست تنها خوشبخت بودن... شمع سوزان توام اینگونه خاموشم نکن... از کنارت رفته ام ولی فراموشم نکن در دریای نیلفام خوابهای شیرین شب ، صدف های رنگین خیال را می کاوم ، شاید مروارید رویای تو را در آن یابم. من همان قاب تهی خسته و بی تصویرم،
که برای تو و تصویر دلت می میرم..
میدونی که چه موقع می فهمی دنیا دو روزه؟ وقتی که اونی که دوستش داری بهت بگه تا آخر دنیا باهاتم
امروز روز ملی گلهاست روزت مبارک .... اینو برای همه ی گلهای دنیا که عطرشون رو دوست داری بفرست لبخندهایش به حالت تعلیق درامده.ازوقتی تکرارشادی هایش راحلق اویزکرده عشق مانند شن روان است. اگر به آن چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید . به آرامی پیمانه ای از آن بردارید تا روح شما را لبریز کند . همچنانکه شن در جستجوی پر کردن فضای خالی دستان شماست . عاشقانه تو را با تیشه عشقم میان مرمر قلبم تراشیدم ، و از آن پس من تو را چون بت پرستیدم . دو نیمه ، شانس کمی دارند اما با پیوستن ... بله ، آن ها کامل می شوند ... اما پیوستن دو انسان کامل یعنی زیبایی ، یعنی عشق گاهی وقتا همه ی اون چیزای که دنبالشونیم جلوی نگاهمونه آبمیوه صداتم .
چرخ کرده ی نگاتم . قربون اون چشاتم . کشته ی خنده هاتم. . مرده ی اون
حیاتم. تا عمر دارم فداتم. بعد مرگم خاک پاتم. تا هستی خاطر خواتم همیشه سعی کنید نفرت را به زیر رادیکال و محبت را به توان 2 برسانید هر از گاهی توقف فرصت مناسبی است برای دیدن مسیر طی شده در این شبها چه خاموشم به یاد تو هم اغوشم به من گفتی وفا دارم چرا کردی فراموشم؟ می خواستم اسمتو روی سینه ام خال کوبی کنم! اما ترسیدم که صدای قلبم تورو اذیت کنه... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی می کنیم ، آن زمان که دوستمان دارند لجبازی می کنیم و بعد بر آنچه از دست رفته آه می کشیم اگه با دیدن من غم وغصه تو دلت جون میگیره ، می میرم که تا ابد قلب تو آروم بگیره . زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند. عشق
مثل آب میمونه.....که میتونی توی دستت قایمش کنی..آخرش یه روز دستت رو باز
میکنی میبینی نیست... قطره قطره چکیده بی انکه بفهمی.. اما دستت پر از
خاطره است عشقم
را نثار تو کردم...اما نپذیرفتی. عشقم را به تو هدیه کردم آن را دور
انداختی، زندگیم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی، کاش روزی آن را
برگردانی! می دونی بهترین دوست تو کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کسی که اولین اشک تو را ببینه دومیش را پاک کنه سومیش را تبدیل به خنده کند
دنیای عجیبی است؛ وقتی می خواهی گریه
کنی، شانه ای نداری تا سر بر آن گذاری و غم دلت را زار زار اشک بریزی و
وقتی شانه ای برای گریستن داری دیگر اشکی برای ریختن نداری، و نه حتی
نیازی به ریختن اشک شب برای چیدن ستاره های قلبت
خواهم آمد .بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن
روی گونه هایت میکارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم تو دنیا سعی کن دو نفر باشی: برای خودت زندگی کنی، برای دیگری زندگی باشی.. مشترک گرامی اعتبار دوستی شما در حال پایان است لطفا با فرستادن یک بوس آن را شارژ کنید!!!! دریا باش که اگر کسی سنگ به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی به کودکی
گفتند:عشق چیست؟گفت بازی.به نوجوانی گفتند؟گفت رفیق بازی.به جوانی
گفتند؟گفت پول و ثروت.به پیرمردی گفتند؟گفت عمر.به عاشقی گفتند؟چیزی
نگفت.آهی کشید و گریست. اگه می دونستی چقدر تنهام همیشه واسم اشک می ریختی .اگرم می دونستی همیشه اشک می ریزم هیچ وقت تنهام نمی ذاشتی خری گم کرده ام با بار کاشی SMSمیزنم شاید تو باشی تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم... شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم... تو چیستی که از هر موج تبسم تو... بسان قایق سرگشته ی روی مردابم... نگین خیال را می کاوم ، شاید مروارید رویای تو را در آن یابم. کلامت گرم و شیرین چون ترانه ، نگاهت دلفریب و شاعرانه موفقیت مثل توپ فوتبال برای آدمهاست. می دویم تا به آن برسیم و وقتی رسیدیم آن را شوت می کنیم زندگی کوتاه ترازآن است که به خصومت بگذرد وقلبها گرامی ترازآن هستندکه بشکنند فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم. شنا بلد نیستی؟؟؟ دلتو به دریا نزن. سلامتی تاجی است بر سر انسانهای سالم که فقط افراد بیمار آن را می بینند. دو چیز انتها ندارد. حماقت انسانها و پهنهی کهکشانها. که البته در مورد کهکشنها مطمئن نیستم! آلبرت انشتین من همیشه یادت
هستم، تو رو از جون می پرستم، من فقط با تو می تونم توی این دنیا بمونم،
اگه تو نباشی پیشم می دونی دیوونه میشم، آخه من خیلی می ترسم، میگن عاشقی جنونه، نمیگم عاشقت مرده، اما دیگه نیمه جونه..
ولی کم سویی چشمامون ما رو به بیراه میکشونه
کاش درست نگاه کنیم
و نگریستن به راه پیش رو
گاهی برای رسیدن باید نرفت
اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.
به
چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که
جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن
بلد است
عشق رو میشه تو دستای خسته پدر دید .... و توی نگاه نگران
مادر ... نه تو دستای منتظر یه غریبه میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از
چشمت بندازی
تمام لحظه های دنیا واسه زمانیه که اصلآ انتظارشو نداری و هیچ لذتی بالا تر از دوست داشتن نیست پس حالا که انتظارشو نداری دوست دارم
صبح
ها نمیتونم صبحونه بخورم چون دوستت دارم.ظهرها نمیتونم ناهار بخورم چون
دوستت دارم.شبها نمیتونم شام بخورم چون دوستت دارم.شبها نمیتونم
بخوابم....چون گرسنمه
منم قایق به روی موج دریا ، تویی ساحل ، تویی لطف کرانه . . .
حالا دیگه من تنهام، تنها تر از همیشه. آهنگی که مدام تو گوشم تکرار میشه فریاد مظلومانه ی جیرجیرک تنهای باغچست. صدایی که خیلی برام آشناست. چیزی شبیه در خود شکستن..
چه انتظار عجیبی!! تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی
عجیبتر که چه آسان ، نبودنت شده عاد ت
نه کوششی نه وفایی ؛ فقط نشسته و گوییم : خدا کند که بیایی
کلاغ و طوطی هر دو زشت و سیاه آفریده شدند. طوطی اعتراض کرد و زیبا شد، کلاغ هم راضی به رضای خدابود. اکنون طوطی در قفس است و کلاغ آزاد
صداقت و مهربانیت را می ستایم صداقت را از کلامت و مهربانیت را از نگاهت
چه تنگنای سختی است! یک انسان یا باید بماند یا باید برود. و این هر دو اکنون برایم تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست..
زندگی شاید همین باشد: یک فریب ساده و کوچک!
آن هم از دست کسی که فکر می کردی همه چیز توست، همه کس تو...
آسمون به دریا گفت : این بالا خیلی خوبه ٬ همه جا رو میشه دید ، دریا گفت: این پایین از اون بالا هم بهتره ٬ چون فقط تو رو میشه دید ...
باید خریدار مشوی تا من خریدارت شوم
از جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیگر بازیگران
اول بدست آرم تو را وانگه گرفتارت شوم
دوست دارم شب را به غم سر کنم ٬ دفتری را از اشک چشمم تر کنم ،
نام آن دفتر نهم دیوان عشق ٬ عشق را عنوان آن دفتر کنم...
خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای، درست در نقطه آغاز هستی...
اگر عشق نبود چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم، به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟ آری! بی گمان پیش از این ها مرده بودیم، اگر عشق نبود..
امیدوارم که دانهای بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.