در تیمارستان
یه
روز یه دکتره سه تا دیوونه رومیبره تو اتاقش تست کنه ببینه خوب شدن یا نه
بهشون میگه فکرکنید سیب زمینی هستید دارید سرخ میشید اولی و دومی شروع می
کنن به پریدن دکتره میگه چی کار میکنید دیوونه ها میگن خب داریم جیلیز
ویلیز می کنیم دیگه. سومی هم آروم می شینه. دکتره میگه خب حتما خوب شده
ازش می پرسه الان در چه حالی؟ میگه روغن کم ریختن من چسبیدم به ته ماهی
تابه!؟
بی جنبگی رو ببین!
یه
روز یه بنزه پشت چراغ قرمز وایساده بوده ژیانه از پشت سرش میاد محکم
میکوبه به بنزه.. بنزیه یه نگاه به ژیانیه می کنه دلش میسوزه تیریپ معرفت
برمیداره میگه برو آقا عیب نداره.. سر چهارراه بعدی پشت چراغ قرمز بنزیه
می بینه یه چیزی محکم خورد به ماشینش . برمی گرده می بینه ژیانیه دست بلند
کرده میگه برو داداش چیزی نیست منم!!؟؟
نسبت خانوادگی
از یک دیوونه میپرسن چرا دیوونه شدی؟
میگه من یک زن گرفتم که یک دختر 18 ساله داشت.
دختره زنم با بابام ازدواج کرد. پس زنم مادرزنه پدرشوهرش شد(دقت کنید).
دختر زن من پسری زایید که داداشه من و نوه ی زنم بود . پس نوه ی منم بود.
پس من پدربزرگه پسرم بودم . پس زن من…..
زیاد فکر نکن! قاطی میکنی!!(فکر کنم باید بهش حق بدیم که دیوونه شده!!)
نظم ایرانی!
قلمراد و شیرفرهاد رو میبرن جهنم ، اما وسط راه میگن به شما یه آوانس میدیم!
میگن چیه؟ میگن اینجا ۲ نوع جهنم داریم یکی جهنم ایرانی ها یکی جهنم خارجی ها!
می پرسن فرقش چیه؟ میگن تو جهنم خارجی ها هفته ای یک بار قیـر داغ می ریزن تو دهنتون اما تو جهنم ایرانی ها هر روز!
خلاصه قلمراد میگه من میرم تو جهنم خارجیا و شیرفرهاد هم میاد تو جهنم ایرانیا ..
چند
ماه بعد قلمراد میبینه خیلی ناجوره اینجا میگه بیچاره شیرفرهاد که هر روز
قیر می خوره! خلاصه میره میبینه شیرفرهاد با رفیقاش نشستن دارن حال میکنن
و خبری هم از قیر داغ نیست، قلمراد میگه جریان چیه؟ میگن بابا اینجا آخه
جهنم ایرانی هاست یک روز قیرش نیست! یک روز قیرش هست قیفش نیست! یه روز دو
تاش هست یارو نمی یاد سر کار...!!!